« هوالمحبوب العارفین »
مدتی بود که بنا به حرکت زیبایی که مدیر محترم وبلاگ (شلمچه ) شروع کرده بودند ،منم می خواستم نامه ای به شهدا بنویسم ،اما فرصت نمیشد .انگار باید بعد از رفتن به مزار شهدا و درک یه چیزایی این نامه رو می نوشتم . اول می خواستم نامه رو خطاب به داداش مهدی عزیزم بنویسم اما دیروز توی مزار شهدا تصمیمم عوض شد ...این بار برای شهدای گمنام می نویسم ...
سلام شهدای گمنام ...
منم ! همون دیوونه ی همیشگی تون ! مدت هاست که شما رو دوست دارم و براتون می نویسم ،اما این بار کمی فرق می کنه ...دیروز که یادتونه ؟! اومدم پیش شما نشستم و درد و دل کردم ؟ حتما یادتونه ،مطمئنم ...آخه هیچ کس جز من و دوستم اونجا نبود !!آخ که اگه بدونید دیروز چه بلایی سر دلم اومد وقتی دیدم تمام مزارها شسته شدن جز مزار شما ،وقتی که دیدم تمام مزارها گل باران شدن ، اما حتی یک گل هم سر مزار شما نیست !! وقتی که دیدم هرکسی به یه قبر تکیه داده و زیارت عاشورا می خونه،اما مزار شما حتی یه زائر هم نداره!! بی اختیار مداحی شهید گمنام رو گذاشتم ، و با دوستم بلند شدیم و به سمت مزار شما اومدیم و عجب مهمون نوازی کردید ...
شهدای گمنام! دیروز احساس کردم چقدر در غفلت بودم ! احساس کردم چقدر در انجام وظایفم کوتاهی کردم ! چقدر شرمنده شما بودم ! حتی اشک هام هم نمی تونست از غصه ی دلم سر مزار شما و شرمندگیم از شما عزیزان کم کنه ...چقدر دل تنگ شما بودم و نمی دونستم ...چقدر منتظرم بودید و نمی دونستم ...چقدر مهمون نواز بودید و نمی دونستم ...
همیشه سر مزار شما می گفتم : بمیرم برای مادراتون که هنوز چشم به در نشستند ...بمیرم بری پدراتون که از غصه دوری شما دق کردند ...بمیرم برای خواهرایی که حتی سنگ قبری از برادرشون ندارند تا با عزیزشون درد و دل کنند ...اما دیروز گفتم بمیرم برای تنهایی تون شهدای گمنام !! مونده بودم اون دنیا چطور می خوایم جواب بدیم ؟!
شهدای گمنام خیلی احساس دل تنگی می کنم توی شهر ... داداش های شهیدم خوش به حال شما که رفتید و این روزگار را ندیدید ...این روزا معنی سخن پیامبر عزیز رو بهتر از همیشه درک می کنم وقتی که فرمودند :نگه داشتن دین در آخر الزمان مانند نگه داشتن گلوله ی آتش در دست است ...
دلم خیلی گرفته شهدای گمنام ...گاهی وقتا فکر می کنم دیگه به آخر خط رسیدم و باید همه چی رو تموم کنم !! اما وقتی میام مزار شهدا ،تصمیم می گیرم دوباره شروع کنم و کم نیارم ...اما به خدا خیلی سخته...
وقتی بعضی از جوونا رو می بینم که خیلی راحت خون شهدا رو زیر پا میزارن ،دلم میخواد بمیرم ...وقتی می بینم خیلی راحت به سید علی عزیز (روحی فداک ) توهین می کنند ...وقتی که امام زمان و حضورشون رو انکار می کنند ...وقتی زنده بودن شهدا رو نفی می کنند و ما رو دیوونه فرض می کنند ...وقتی بی اعتنایی شون به جانبازای عزیزمون رو می بینم ... وقتی که فراموشی جانبازای شیمیایی و سختی زندگی شون توسط بعضی از مسئولین رو می بینم ....وقتی می بینم خیلی از مسئولین ما که دیروز مثلاً همرزم شما بودند امروز چه کارها که نمی کنند .....وقتی می بینم خیلی راحت با اسم شما سودجویی می کنند ....وقتی ... باور کنید مرگ رو راحت تر از دیدن این چیزا می دونم ....
باور کنید شهدا ! گاهی وقتا نفس کشیدن توی این شهر هم سخت میشه !! نمی دونم اگه گلستان شهدا نبود ،کجا می رفتم و چطور آروم میشدم ؟! ...گرچه مدت هاست به این حرفا و کارها عادت کردم ،اما شنیدن بعضی از حرفا از زبون بچه شهیدا و خونواده هاشون خیلی سخت تر از بقیه مردمه ...
کاش دیگه آقامون مهدی (عج) بیاد ...دیگه واقعا خسته شدیم از این روزهایی بی عطر حضور مولا ...دیگه خسته شدیم اونقدر طعنه شنیدیم ...خسته شدیم از اینکه همه رو ببینیم جز مولای غریبمون ...
آی شهدای عزیز گمنام ! شما که گمنام کار کردن برای خدا رو خیلی خوب یاد گرفتید و انجام دادید ،شما برای فرج گل نرگس دعا کنید؛دعا کنید که ما آدم شیم و مهدی فاطمه (عج) بیاد ...شما دعا کنید ...تو رو خدا شما دعا کنید مهدی بیاد ...دعا کنید ...اونقدر دعا کنید که دل غفلت گرفته ی ما هم بیدار بشه و خدا از بقیه ی غیبت صرف نظر کنه و آقا بیاد ...شما که پیش خدا آبرو دارید ،دعا کنید ...
حرف آخرم به شما داداش های شهیدم اینه که خیلی دوستون دارم ،گرچه رهرو خوبی براتون نبودم ،اما شما رو به مهدی عزیز(عج) قسم میدم دستمو رها نکنید که توی این منجلاب زندگی غرق میشم ...
شهدای گمنام دعا کنید معرفت داشته باشم و...
**با تشکر از مدیر محترم وبلاگ قافله شهدا ،به خاطر مداحی زیبای شهید گمنام .
**نوای وبلاگ ،مداحی شهید گمنام با صدای مجتبی رمضانی است .خیلی زیباست و دل تنگ ...
یا علی مدد